مراسم عروسی در منطقه چلاو

عکس قدیمی از مراسم ازدواجی در سنگچال

ازدواج سنت حسنه ای است که در دین مبین اسلام  و ایران زمین تاکید زیادی بر آن شده است. هر چند اساس ازدواج درکشورمان در گذشته و حال تغییر چندانی نکرده اما با نظری برگذشته شاهد رسم و رسومی هستیم که امروزه تنها نامی از آنها باقی مانده است. لذا برای چگونگی اجرا این مراسم در گذشته، مطلب زیر شرح مختصری از مراسم ازدواج در منطقه «چلاو» آمل می باشد.

خواستگاری را اقوام داماد انجام ﻣﻰدادند که «اَرِه گیرون» نام داشت. که پس از رضایت خانوادۀ عروس فردای آن شب«چلوگوشتی»تدارک دیده برای خانواده عروس و نزدیکانشان ﻣﻲفرستادند. قبول غذا نشانۀ موافقت رسمی خانوادۀ عروس به وصلت بود. این کار «اَرهِ پِلا» می نامیدند. مراسم بعدی شربت خوری توأم با عقدکنان است که مدعوین بسته به درجه نسبت خویشاوندی به غذا و شربت دعوت ﻣﻰشدند. بعد از این مراسم، دوران نامزدی آغاز ﻣﻲشد که عموماً از یکسال یعنی از دو فصل برداشت محصول تجاوز ﻧﻣﻲکرد. اما در برخی مواقع تا چند سال هم ادامه می یافت. دوران نامزدی و دیدار زوجین در این مدت بسته به تعصبات خانواده و شرم و حیای طرفین، از موانع بزرگ حشر و نشر معمول بود.

مقدمات عروسی با رسم«خیاط نشونی» یا «خیاط سَرخنه»آغاز ﻣﻰشد. در خیاط نشونی (خیاط سر)پس از دعوت خیاط ده و مردم، جشنی با پذیرایی مدعوین و کمک نقدی مردم به صاحب عروسی پایان ﻣﻰگرفت و خیاط بساط خود را در خانه داماد پهن کرده لباس عروس و داماد و نزدیکان را ﻣﻰدوخت که این مراسم با بازی ها و شعرخوانی های پرشور محلی یک هفته طول ﻣﻰکشید.

هزینه مراسم عروسی بر عهدۀ خانواده داماد بود. از طرف خانواده داماد تمام مخارج جشن عروسی خانواده عروس از قبیل برنج و روغن و گوشت تا هیزم و نمک و نفت و زغال که «خرج بار» نام داشت را بار اسب کرده و پای کوبان و دست افشان به خانه عروس ﻣﻰبردند. در همین حین همسایگان و آشنایان نیز کمکهایی را در مجمه های مسی (خوانچه) گذاشته روی آن را با پارچه رنگی ﻣﻰپوشاندند و سرافشان به خانه داماد ﻣﻰبردند. سپس دو نفر از طرف پدر داماد به خانۀ تک تک اهالی ده رفته همه را برای صرف شام و ناهار شب و روز عروسی دعوت ﻣﻰنمودند. شب عروسی، حنابندان نام داشت که هم سن و سالان داماد و اقوام آنان پس از صرف شام بساط حنا بر پا ﻣﻰکردند، برای این کار داماد را روی صندلی نشانده و به چند بچه غیر یتیم تکلیف ﻣﻰنمودند تا سکه هایی را که قبلاً در حنا گذاشته اند بردارند و بر کف دست و موی سر داماد بگذارند. این عمل با هدایت ساقدوش انجام ﻣﻰشد که در زبان محلی به آن   «داماد پِر»یا «زوما برار»می گفتند. این عمل را برای عروس، خانمی که «وَرنشین» یا «عاروس مار» نام داشت انجام ﻣﻰداد.

روز عروسی«وِلاج» نام داشت. صبح این روز با صدای ساز که از چند روز پیش متناوباً در حیطه خانواده داماد طنینﺍنداز بود شروع ﻣﻰشد. آنگاه از گروه گالِشان که کوه نشین و نیرومند بودند جهت کشتی گرفتن و عرصه هنر پهلوانی دعوت ﻣﻰکردند تا کشتی بگیرند و نفر برنده با دریافت جایزه ای سر پهلوان نامیده ﻣﻰشد. سپس داماد را به آرایشگاه برده و بعد برای استحمام به حمام می بردند که پدر داماد اولین هدیه را به صورت پول بر پیشانی داماد میزد. موقع ناهار رسم بر آن بود که یک یا چند گوسفند را به صورت «بریون» شده و کامل روی سفره قرار می دادند و سپس گوشت آن را ریزریز کرده میل می نمودند. بعد ازناهارهم هدیه دعوت شدگان را یک به یک از بیشترین (سَرهدیه) به کمترین جمع کرده و می خواندند که به «هَیِّه شَنّون» معروف بود. سپس برای آوردن عروس به خانه پدر عروس ﻣﻰرفتند. در آنجا طرح یک جنگ مصلحتی و نمادین را می گذاشتند[۱] و مقرر می نمودند هنگام بردن عروس به خانه داماد، زد و خوردی ساختگی بین اطرافیان عروس و داماد درگیرد تا بدین ترتیب روشن شود که این عمل با اجبار صورت گرفته است وگرنه عروس حاضر به ترک خانه و خانواده خود نیست. برای این منظور به طرف خانه عروس به تاخت حرکت ﻣﻰکردند و در حالیکه داماد پشاپیش سواران در حرکت بود چند بار به اتفاق همراهان مسیر دو خانه یا دو روستا را طی می نمودند. در حقیقت با این تاخت و تاز نوعی جنگ و گریز خیالی را به اقوام عروس نشان می دادند. خانواده عروس هم قرآن کوچکی بر بازوان عروس بسته، با دعای خیر و اسپند دود کردن عروس را با چشمانی اشک بار بر اسبی نشانده به همراه اطرافیان عروس و بار جهیزیه، روانه خانه شوهر می کردند. در طول مسیر، داماد بستهﺍی را که حاوی «انار یا بِه یا سیب سرخ» بود باز کرده محتویات داخل آن را به طرف عروس پرتاب ﻣﻰکرد. این عمل را (سِه بزوئن) ﻣﻰگفتند. وقتی به حیاط خانه داماد می رسیدند، پدر و مادر داماد سکه های فراوانی را با قدری برنج خام مشت مشت به طرف عروس ﻣﻰﺍفشاندند و در حالیکه اسپند دود می کردند مقدم عروس را گرامی می داشتند. سپس عروس و داماد را از اسب پیاده کرده و در حلقۀ جمعیتی انبوه رقص هایی پر شور و شوقی برپا می داشتند.

فردای عروسی «قَیلون ناهار» نام داشت که از طرف خانواده عروس شیرینی و رشته و نان و… پخش می شد. همچنین در این روز عدﻩای از اقوام نزدیک عروس و داماد به خانه داماد ﻣﻰرفتند و پس از صرف چاشت، هدایای خود را به عروس تقدیم می نمودند که به آن «رونما» می گفتند. سه شب بعد از عروسی، خانواده عروس شامی را مهیا نموده و خانواده داماد را دعوت ﻣﻰکردند که این شب «سه کاسه شو» نامیده می شد و بعد از رقص و شادی، هدایایی را به خصوص مردها به عروس و داماد ﻣﻰدادند.

فردای این شب، جشنی به نام«رَجِه گیرون» برگزار ﻣﻰشد که در آن عروس عموم وسایل به ویژه پارچه ها و لباس هایش را روی طناب داخل اتاق پهن کرده تا برای نمایش در حضور میهمانان آماده باشد. (به این اتاق در آن روز «رَجِه خِنِه» می گفتند.) در این مراسم خانوادۀ داماد غذایی را تدارک دیده و خانواده عروس را دعوت ﻣﻰکردند و پس از صرف شام، مادر عروس هدایایی(خلعت) را به داماد و خانوادهﺍش تقدیم می نمود و میهمانان نیز (بویژه زنان) هدایایی را به عروس ﻣﻰدادند و به این ترتیب مراسم خاتمه می یافت.

 

[۱] .  ظاهرا مراسم نمادین جنگ و گریز برای آوردن عروس قدمتی بسیار زیاد از روزگاران گذشته قبل از زمان انتقال قدرت از زن به مرد دارد. چنین به نظر ﻣﻰرسد که روزگاری قدرت خانواده و جامعه در دست زنان بود (زن سالاری ) و حق الارث و انتقال مواریث خانوادگی و انتخاب زوج حق زنان محسوب ﻣﻰگشت. این مرد بود که ﻣﻰبایست در صورت ازدواج به خانه زن می رفت. اما کم کم روزگار زن سالاری و مادرشاهی به سر آمد و مردسالاری جانشین آن شد. ولی لازم بود در زمان ازدواج برای آوردن جفت خود به خانه زن برود. در اینجا بود که زن پس از قرنها سروری و فرمانروایی حاضر نمی شد به آسانی خانه خود را برای رفتن به خانه مرد، ترک نماید. لذا طرح درگیری نمادین انجام می شد.

کانال رسمی چلاو آمل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *